شمعي را روي ميز قرار ميدهد، و نوك يك ميله شيشه خيلي معمولي (همزن) را به فتيله آن ميزند. شمع روشن ميشود افي است كه ابتدا وسايل زير را آماده كنيد: اولاً دو يا سه گرم كلرات پتاسيم، و همان مقدار قند، كه هر دو را به طور مجزا به صورت پودر در آوردهايد. ثانياً يك شمع درشت معمولي، كه حتيالامكان فتيله آن كمي كلفتتر از معمول باشد (اين شمع نبايد قبلاً مورد استفاده قرار گيرد). ثالثاً چند گرم اسيدسولفوريك خيلي غليظ، پس از تهيه اين وسائل، قبلاً فتيله را به كمك يك سوزن، كاملاً از هم باز كنيد، به طوري كه تارهاي آن جدا از هم باشند. سپس كلرات پتاسيم و قند را – كه به طور جداگانه در هاون كوبيده، و به صورت پودر نرم درآوردهايد – با هم مخلوط كنيد (اگر اين دو ماده را با هم در هاون خرد كنيد، امكان انفجار وجود دارد). اين مخلوط را از قبل روي فتيله شمع بريزيد، به طوري كه اين ذرات لابهلاي تارهاي فتيله را به خوبي پر كنند. و چون اين دو ماده سفيد بوده، و همرنگ فتيله شمع هستند، مسلماً كسي از اين آمادهسازي آگاه نخواهد بود. و حالا بدون اينكه كسي مطلع باشد، سر يك همزن شيشهاي را در اسيدسولفوريك غليظ فرو ببريد، و بلافاصله به فتيله شمع بزنيد. چون براده قند در مجاورت كلرات پتاسيم است، به كمك اسيد سولفوري آتش خواهد گرفت، شمع روشن مي شود.
این آزمایش در کتاب درسی (شیمی 1) نیز هست، که بر اساس آن یک جسم باردار (مانند یک شانه) می تواند باریکه آب را از مسیر خود منحرف کند. در واقع مولکول های قطبی آب از قطب ناهمنام به سمت جسم باردار می چرخند و جذب آن می شوند
با مداد چهار سوراخ در یک لیوان یک بار مصرف ایجاد کنید. سوراخ ها باید نزدیک به هم و در یک خط مستقیم و در قسمت پایین لیوان ایجاد شوند. لیوان را از آب پر کنید. جریان های آب ضمن خارج شدن از چهار سوراخ، به هم می پیوندند و یک جریان یا گاهی دو جریان تشکیل می دهند. در واقع پیوند هیدوژنی بین مولکول های آب، جریان های مجزا را به سمت هم می کشد. اگر جریان ها به طور خود به خود به هم نپیوستند، می توانید آن ها را با هدایت دست به بچسبانید.
محلولی از رنگ خوراکی (که در شیرینی پزی ها استفاده می شود) در آب بسازید. سپس قسمت انتهایی ساقه یک گل میخک تازه را بریده و آن را از قسمت بریده شده در این محلول قرار دهید. پس از 24 ساعت رنگ گلبرگ ها را مشاهده کنید. می توانید برای به دست آوردن نتیجه جالب تر، ساقه گل را از و سط بشکافید و نصف آن را در یک محلول و نصف دیگر را را در محلولی با رنگ دیگر قرار دهید تا یک گل میخک رنگ و وارنگ به دست آورید. این آزمایش ها را با گل های مختلف و گیاهانی مانند کرفس نیز می توانید تکرار کنید.
ک قایق کاغذی بسازید. یک شکاف در عقب قایق به وجود آورده و تکه ای صابون را در آن قرار دهید. این قایق را روی سطح آرام آب در یک ظرف بزرگ قرار دهید. کاهش کشش سطحی در عقب قایق و کشش سطحی آب از جلوی قایق باعث حرکت آرام قایق می شود. در واقع صابون به عنوان سوخت قایق به کار رفته است
دو عدد چوب کبریت را به طور موازی و با فاصله کم روی سطح آب قرار دهید. نوک چوب کبریت سوم را آغشته به مایع ظرفشویی کرده و در میان این دو با سطح آب تماس دهید. چوب کبریت ها به سرعت از هم دور می شوند. در واقع مایع ظرفشویی کشش سطحی را در بین دو چوب کبریت کاهش می دهد و کشش آب از دو طرف چوب کبریت ها را از هم دور می کند.
یک لیوان یا شیشه با دهانه گشاد را روی میز قرار دهید و آن را تا لبه از آب پر کنید، به نحوی که آب لبریز نشود و دیواره خارجی لیوان خشک بماندحال تعدادی سکه یا کلید را به آرامی داخل آب بیندازید. خواهید دید که تعداد غیر قابل تصوری سکه در آب جای می گیرد بدون آن که آب از لیوان بیرون بریزد. در واقع کشش سطحی آب کمک می کند تا سطح آب برآمده شده و از لبه های لیوان هم بالاتر برود.
انسان فلورسی که بین ۱۰۰٫۰۰۰ تا ۱۲٫۰۰۰ سال پیش میزیستهاست، گاهی به طنز هابیت هم نامیده شدهاست که دلیل آن اندام کوچک این انسان به خاطر کوتولگی ناشی از انزوا میباشد. انسان فلورسی یک گونهٔ شگفت انگیز هم از نظر اندازه و هم از نظر زمان زیست میباشد و از آن میتوان به عنوان نمونهای از گونههای اخیر سردهٔ انسان یاد کرد که خصوصیات تکامل یافتهٔ آن مشابه انسانهای امروزی نیست. به عبارت دیگر، انسان فلورسی دارای نیاکان مشترک با انسان خردمند امروزی بودهاست ولی پس از جدایی از شاخهٔ انسانهای امروزی، مسیر تکاملی جداگانهای را طی کردهاست. مهمترین اکتشاف در این مورد، سنگوارهٔ زنی ۳۰ سالهاست که در سال ۲۰۰۳ میلادی کشف شد و قدمت آن ۱۸٫۰۰۰ سال تعیین شدهاست. این زن، یک متر قد داشته و حجم جمجمهٔ آن تنها ۳۸۰ سانتیمتر مکعب بودهاست. (این حجم از حجم مغز شامپانزه نیز کوچکتر است و در حدود یک سوم حجم مغز انسانهای امروزی میباشد.) هم اکنون بحثهایی بین دانشمندان در جریان است راجع به این که آیا انسان فلورسی در واقع یک گونهٔ مجزا محسوب میشود یا نه. برخی از دانشمندان بر این باورند که انسان فلورسی نوعی کوتوله (با دید آسیب شناسی) از انسان خردمند امروزی بودهاست. این فرضیه تا حدودی دارای پشتوانهاست زیرا مردمی که هم اکنون در فلورس، محلی که اسکلت انسان فلورسی در آن یافت شدهاست، زندگی میکنند دارای قد کوتاه هستند. مساله دیگر در مورد انسان فلورسی نیز این است که سنگوارهٔ آن همراه با ابزارهایی که به انسانهای امروزی نسبت داده میشود، یافت شدهاست. فرضیه اینکه انسان فلورسی دچار کوتولگی از دید آسیب شناسی بودهاست، قادر به توضیح برخی ویژگیهای انسان فلورسی که نه تنها شبیه انسان امروزی نبوده بلکه بیشتر به نیاکان قدیمی سردهٔ انسان شبیهاست، نمیباشد. علاوه بر مشخصات جمجمه، این ویژگیها شامل شکل استخوانهای مچ، ساعد، بازو، زانو و پاها میگردد.
سوپر نوا یا ابر نو اختر یکی از مراحل از پایان عمر یک ستاره میباشد که طی آن با انفجاری بسیار بزرگ مقادیر متنابهی از مواد تشکیل دهنده خود را به همراه انرژی عظیمی از امواج الکترومغناطیس و نوترینو در فضا پراکنده میسازد در مورد ابر نو اختر نکات قابل توجه عبارتند از - شدت انفجار قالبا در سه روز به حداکثر خود رسیده و سپس طی کمتراز یک ماه به شدت کاهش میبابد - نرخ انفجارهای سوپر نوا بسیار کم و به طور متوسط یک انفجار در صد سال برای هر کهکشان ( در حد کهکشان خود ما از نظر اندازه ) میباشد - پس از انفجار ستاره در اطراف آن ابری از گازهای پراکنده شده بوجود میاد که در مرکز آن یک ستاره کوتوله سفید ، پولسار ( ستاره نوترونی ) و یا بسیار به ندرت یک سیاهچاله وجود خواهد داشت - انفجار سوپر نوا را به دو نوع یک و دو تقسیم کرده اند که نوع یک برای ستارگاه دو گانه ( بیشتر ستارگان کهکشان ما دو گانه هستند ) و نوع دو برای ستارگان منفرد میباشد - تعیین کننده اصلی نوع انفجار ( نوا ، سوپرنوا ) جرم ستاره پیش از انفجار میباشد ( هرچقدر ستاره ای بزرگتر باشد احتمال انفجار بزرگتری وجود خواهد داشت ) - و نهایتا در سوپر نوا 1987 ثابت گردید علیرغم وجود هیچگونه نشانه ای در طیف امواج الکترومغناطیس عادی ، قبل از انفجار تابش نوترینو به شدت افزایش میابد به طوری که در همان سال تنها چند ساعت قبل از انفجار شدت نوترینو تابش شده از نوترینو های دریافتی از خورشید فزونی گرفته بود در حالی که فاصله ستاره منفجر شده میلیاردها برابر خورشید از زمین محاسبه گردیده شد
مثلث برمودا مثلث برمودا در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند. این منطقه مرگبار که اصطلاحا «مثلث برمودا» یا «مثلث شیطان» نامیده می شود، از شمال به جزیره «برمودا» از باختر به « فلوریدا» و از سوی خاور به نقطه ای از اقیانوس اطلس محدود میشود. حوادث شگفت انگیزی که در این نقطه از عالم اتفاق افتاده، دانشمندان را بر آن داشته است تا در « مثلث برمودا» به مطالعه و کاوش بپردازند و در رابطه با این حوادث، نظریات گوناگون ارائه دهند، ولی این کوشش ها، تا کنون کمکی به حل معما نکرده است. در حدود ساعت 5/10 شامگاه 29 ژانویه 1948 هواپیمای بزرگ چهار موتوره بریتانیا موسوم به « استار تایگر» هنگامی که با 26 مسافر و خدمه بر فراز «مثلث برمودا» پرواز می کرد، ناگهان به طرز اسرارامیزی ناپدید شد و دیگر هیچ خبری از آن به دست نیامد. چند دقیقه قبل، تنها یک پیام رادیویی از خلبان هواپیما دریافت شده بود که اعلام کرده بود « هوا خوب است و هیچ مانعی وجود ندارد» با این حال، هواپیمای « استار تایگر» ناپدید گردید و معلوم نشد چه بلایی بر سر آن آمد. در ساعت 45/7 دقیقه بامداد روز 17 ژانویه 1949 کاپیتان با هواپیمای خود از فرودگاهی در جزیره « برمودا» به هوا برخاست تا به «کینگستون» واقع در « جامائیکا» برود، ولی این هوایما نیز هنگام عبور از فراز « مثلث برمودا» به سرنوشت هواپیمای قبلی دچار گردید کاپیتان 40 دقیقه پس از پرواز، طی یک تماس رادیویی، وضع هوا را عالی توصیف کرد و با اطمینان گفت که به موقع به « جامائیکا» خواهد رسید. ولی این آخرین پیامی بود که از خلبان هواپیما دریافت شد و پس از آن، فقط سکوتی اسرار آمیز بر قرار گردید. برای یافتن این هواپیما، قطعات شکسته آن، و یا حتی آثار روغن و بنزین بر سطح آب که می توانست سرنخی به دست دهد، جستجوی گسترده ای به عمل آمد، لیکن این جستجو کاملا بی فایده بود پیش از ناپدید شدن این دو هواپیما، حادثه شگفت انگیزی در مثلث برمودا رخ داده بود که توجه همگان را به خود جلب کرد و در حقیقت وجه تسمیه «مثلث برمودا» از آنجا ناشی شد. وجه تسمیه «مثلث برمودا »در روز 5 دسامبر 1945 پنج بمب افکن از نوع «اونجر» به منظور انجام یک پرواز تمرینی که پرواز شماره 19 نامیده می شد، از پایگاه نظامی « فورت لودردیل» واقع در « فلوریدا» به هوا برخاستند . طبق برنامه ، آنها می بایستی یک مسیر مثلث شکل را طی کنند و دوباره به پایگاه بازگردند. قبلا جندین بار جنین تمرینی را انجام داده بودند، از این رو این ماموریت بر ایشان دشوار نبود. از سوی دیگر، خلبانان و خدمه این پنج بمب افکن را افرادی با تجربه و ماهر تشکیل می دادندم. و همه هواپیماها مجهز به بهترین دستگاه بی سیم و تجهیزات هوانوردی بودند. در ساعت 10/2 دقیقه آن روز، هر پنج بمب افکن به هوا برخاستند و با آرایشی زیبا و سرعتی در حدود 200 مایل در ساعت به سوی خاور به پرواز در آمدند. در ساعت 45/3 دقیقه، حادثه وحشتناکی رخ داد. ستوان «تایلو» فرمانده این اسکادران طی تماس رادیویی با برج مراقبت فریاد زد: - برج مراقبت … وضع اضطراری پیش آمده … انگار ما از مسیر خود منحرف شده ایم… ما قادر نیستیم زمین را ببینیم… تکرار می کنم … ما قادر نیستیم زمین را ببینیم. مسئول برج مراقبت پرسید: - حالا در چه موقعیتی هستید؟ - موقعیت خود را به درستی نمی دانیم … اصلا نمی دانیم کجا هستیم . به نظر میرسد راه را گم کرده ایم. مسئول برج مراقبت از این سخن بر خود لرزید. چگونه ممکن بود پنج هواپیما، با سرنشینان پر تجربه خود، در شرایطی که هوا کاملا مساعد بود راه خود را گم کنند. برج مراقبت گفت: - طاقت داشته باشید. به سوی غرب پرواز کنید. ستوان « تایلور» پاسخ داد: - ما اصلا نمی دانیم غرب کجاست… همه دستگاه ها از کار افتاده … همه چیز شگفت انگیز است. هیچ جهتی را نمی توانیم تشخیص دهیم. حتی اقیانوس شکل دیگری به خود گرفته است… چند لحظه بعد، دوباره صدای ستوان« تایلور» به گوش ریسید که دیوانه وار فریاد زد: - ما وارد آب های سفید می شویم … خطر همچون دشنه ای به سوی ما می آید… کمک … کمک … و این آخرین پیام ستوان « تایلور» بود و صدای او برای همیشه خاموش شد. مسئولان فرودگاه، وضع اضطراری اعلام کردند و یک هواپیمای « مارتین مرینر» با 13 سرنشین و مجهز به کلیه وسایل نجات از زمین برخاست تا به جستجوی پنج هواپیمای بمب افکن بپردازد، ولی شگفت اینکه این هواپیما نیز به همان سرنوشت پنج بمب افکن دچار گردید و برای همیشه ناپدید شد. در ساعت 4/7 دقیقه بعد از ظهر آن روز، برج مراقبت نیروی دریایی در « اوپالوکا» پیام ضعیفی دریافت کرد که مربوط به یکی از هواپیماهای پرواز شماره 19 بود. عجیب آن بود که به موجب پیش بینی، موجودی بنزین آخرین هواپیما می بایستی تقریبا دو ساعت پیش تمام شده باشد، در حالی که هنوز در آسمان بود. سپیده دم روز بعد، 242 فروند هواپیما و 18 فروند کشتی به جستجوی هواپیماهای گمشده پرداختند، ولی اثری از آنها نیافتند. انگار این هواپیماها، قطره ای شده و به درون اقیانوس فرو رفته بودند. هرگاه فرض کنیم که این پنج هواپیمای بمب افکن، در آسمان با یکدیگر تصادم کرده اند، می بایستی قطعات شکسته هواپیما و یا آثار و علائمی از این تصادم پیدا می شد و از سوی دیگر هنگامی که ستوان«تایلور» وضع اضطراری اعلام کرد، برخی از خدمه هواپیما می توانستند به وسیله چتر نجات، خود را از مهلکه رهایی بخشند، یا پس از سقوط در آب از وسایل ایمنی نظیر تشک های بادی و جلیقه های نجات استفاده کنند، در حالی که معلوم نیست چرا هیچ یک از این اقدامات صورت نگرفت . هواپیمای « مارتین مرینر» که به کمک این پنج هواپیما شتافته بود، به گونه ای ساخته شده بود که می توانست روی آب بنشیند، در حالی که این هواپیما نیز بی آنکه با برج مراقبت تماس بگیرد، به طرز اسرارآمیزی ناپدید شد. واقعیت حادثه تا به امروز کشف نشده و این ماجرا همچنان در شمار یکی از اسرار حل نشده عالم، باقی مانده است. پس از این رویداد، تعداد زیادی هواپیما و کشتی همراه با سرنشینان آنها در منطقه مثلث برمودا ناپدید شده اند که تا کنون اثری از آنها به دست نیامده است و این حوادث موجب شده که دانشمندان نظریات گوناگون در رابطه با « مثلث برمودا» ارائه دهند. نظرات دانشمندان در ارتباط با مثلث برمودا پاره ای از این دانشمندان بر این اعتقادند که از مثلث برمودا، دریچه ای به دنیای دیگر گشوده می شود و این کشتی ها و هواپیماها از آن دریچه به بعد دیگری که برای ما ناشناخته است منتقل می شوند. و گروهی دیگر گناه این حوادث را به گردن موجودات فضایی می اندازند و می گویند که ساکنان کرات دیگر، کشتی ها و هواپیماها را با سرنشینانش برای تحقیق به کرات خود می برند. برخی دیگر نیز با توجه به فرضیه فرو رفتن قاره افسانه ای آتلانتیس به زیر آب ، بر این باورند که در اعماق آب های مثلث برمودا، بلور عظیمی وجود دارد که اشعه ای قوی تر از لیزر از آن ساطع می شود و این اشعه کشتی ها و هواپیماها را ذوب می کند. در نقشه های قدیم یقاره ای به نام « آتلانتیس» به چشم می خورد که امروزه اثری از این خشکی وجود ندارد، و دانشمندان حدس می زنند بر اثر وقوع فاجعه ای که ماهیت آن هنوز بر بشر معلوم نیست، در منطقه «مثلث برمودا» به اعماق اقیانوس فرورفته باشد. موقعیت مثلث برمودا مثلث برمودا مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود. وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد. » مشاهدات و گزارشات در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع. این پیامها رفته رفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است. در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کردهاند. در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. “خطری همانند یک خنجر هم اکنون … به سرعت میآید … ما نمیتوانیم فرار کنیم …” در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد. برمودا علل واقعه علل فرضی طبیعی توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمولترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از: جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها میشود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب میشود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست. علل فرضی غیر طبیعی دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرندههایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمدهاند، میتواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد. یکی از عجیبترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده میکردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها میگردد. ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام « در مورد بشقاب پرندهها » ابزار میدارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط میدهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد میکنند که دارای طرحی یونیزه شده است و میتواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار میکرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و میتواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی میدانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرندهها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند. گذشته و آینده برمودا به نظر میرسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانهها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبرهها» ، «مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده میشده است. شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است. اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمیشود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمییابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه میدارد. آیا این مثلث دوباره قربانیان دیگری میگیرد؟ آیا بشر موفق به کشف راز آن خواهد شد؟ و بسیاری آیاها و پرسشهای بی جواب دیگر که مسلما در ذهن شما هم وجود دارد.
تعداد صفحات : 6